گرد و غبار سال های دور همه در یک چمدان بایگانی
شدند و دیشب به دستم رسیدند، چند تکه ترمه و بقچه گلدوزی شده دست دوز
مادرم و یک تکه لباس و دست نوشته هایش، مادری که صبح به صبح خرده های نان
تازه را به هوای گنجشک ها به ایوان خانه می ریخت مادری که یک ریز سماورش
روشن بود و چایش دم، مادری که دیگر نیست تا به او بگویم حالت چطور است
عزیزم
- دریافت پیوند
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
پستهای پرطرفدار
- دریافت پیوند
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
نظرات
ارسال یک نظر