بیش از ده روز گذشته ، دیگه از دولتی ها هم خبری نیست انگار ما رو فراموش کردند شما را به مقدساتتون قسم به مردم بگین من که دیگه جایی برای رفتن ندارم. هیچ کجا... مادر و پدرم زیر آوار مردند. همۀ این خرابه ها رو مث کف دستم از حفظم. اگر شک دارید امت
حانم کنید. از همین راسته که بریم می‌‌رسیم به خونه ما، اینجا که دو تا در بزرگ مونده مال آقا بگمه حالا اون پیرزن مهربون و زحمتکش برای همیشه خوابیده. اون ور خونه مش یداللهه خیلی قوی و قد بلند بود باور نمی کنم که مش یدالله الان مرده، هوا که ظلمات میشه هول ورمون می داره زود میریم تو چادرها کنار هم می خزیم. همین روز‌اس که بقیه‌ این دیوارای کاهگلی هم خراب بشن. هنوز صدای بابام توگوشمه "قاسم کفشاتو پا کن بریم قبرستون" حالا خودش برای همیشه رفته اونجا و من هنوز کفشام به پامه و منتظرش هستم این روز‌ها هم می‌گذره ما هم بزرگ می‌شیم شاید روزای خوبی هم بیان و ما هم خوشحال بشیم.

نظرات

پست‌های پرطرفدار